وي ميگويد: شرايطي كه عراق جنگ را بر ما تحميل كرد، بسيار بحراني بود. افراط و تفريط هايي صورت گرفت كه تمام مؤلفههاي تشكيل دهنده توان رزمي يگانهاي ارتش را در حالت بحران قرار داد. از جمله مؤلفههاي تشكيل دهنده توان رزمي ميتوان به روحيه،اعتماد،استعداد و آموزش اشاره كرد. متأسفانه اين مؤلفهها در لشكر 92 زرهي زير حد قابل قبول بود.
به عنوان مثال تعداد افسران «گردان 283» را كه افتخار مسئوليت آن را بر عهده داشتم از 30 افسر به 9 نفر افسر كاهش دادند و يا قانون تقليل خدمت نظام وظيفه از دو سال به يك سال باعث شد تا توان نظامي يگانها 60 درصد كاهش يابد.
تمام مسائل و جابجاييهاي عراق را پيگيري ميكرديم چرا كه قويترين گروه پشتيباني اطلاعات رزمي را در لشكر 92 در اختيار داشتيم كه امير سرتيپ «ذاكري» مسئول آن بود. لشكر 92 زرهي خوزستان توانست با وجود تمام شرايط بحراني افتخاراتي را خلق كند كه بر تارك تاريخ نظام جمهوري اسلامي ايران ميدرخشد.
گردان 283 كه از روز 15 اسفندماه سال 1359 در جنوب غربي اهواز از «طلائيه قديم» تا پايگاه مرزي كيلومتر 25 چيزي حدود 60 كيلومتر را زير نظر داشت در اواسط تيرماه سال 1359 و با توجه به گرمي هوا و برقراري آرامش نسبي و باموافقت لشكر به پادگان شماره يك اهواز رفت و تنها يك گروهان را براي ديدهباني در آنجا ابقا كرد تا هم گرمازدگي نيروها كاهش يابد و هم بتوان به آنها آموزش داد.
هنوز آن گروهان در پادگان شماره يك بودند كه صبح روز جمعه چهاردهم شهريورماه سال 59 يك پاكت به لشكر 92 رسيد. مأموريت جديدي براي لشكر در نظر گرفته شده بود. عصر جمعه تمام فرماندهان گروهانها را دعوت كرديم و همزمان ستاد لشكر فعال شد. ارتباط دو سويه بين يگانها برقرار بود. گردان زرهي از عصر روز چهاردهم شهريورماه وارد عمل شد. مثلا خودروهاي شنيدار (تانكها و نفربرها) را همراه با مواد منفجره و مهمات بر روي خودروهاي «تريلي» بارگيري كرديم. از روز چهاردهم تا نوزدهم شهريورماه فقط درگير بارگيري دهها تن مهمات بوديم.
در روز نوزدهم شهريورماه سال 1359 اعلام كردند كه ژاندارمري به گردان 382 ملحق شود و حدود ساعت 19 پادگان را به مقصد «عين خوش» ترك كند. مأموريت پوشش لشكر 92 زرهي از پاسگاه «نهرعنبر» در نوار غربي تا پاسگاهي در شمال غرب تنگه چزابه و در منطقهاي به عرض 86 كيلومتر بود. اين تحولات همچنان ادامه داشت تا اين كه عصر روز 29 شهريورماه 59 كه درگيري در پاسگاههاي فكه و «سيمره» به صورت تبادل آتش انجام گرفت. از نخستين ساعات روز 31 شهريور 59 گردانها وارد عمل شدند و هر يك در معبرهاي نفوذي جداگانهاي قرار گرفتند. به عنوان مثال لشكر 10 زرهي كه داراي دو تيپ زرهي مكانيزه بود، گرداني را در امتداد «چم هندي»، «تنگه ابوقريب» و «دشت عباس» وارد عمل كرد كه در دشت عباس دقيقا عقبه يگانها را ميبندند.
اما در اين منطقه وسيع وقتي يك گردان با حدود دو لشكر شامل 28 گردان مانوري عراق مورد هجوم واقع ميشود طبيعي است كه فرمانده گروه هاي سوم ما در جناح شمالي پاسگاه فكه با گروهانش به اسارت گرفته شوند. گروهان دوم با سرگروهان يكم نيز به اسارت گرفته شدند. اما با اين شرايط كليت گردان 283 خودش را حفظ كرد و در غرب روستاي «عين خوش» حماسه آفريد و چندين تانك عراقي را منهدم كرد.
عراق براي اينكه تامين بيشتري داشته باشد نيروهايش را از غرب روستاي «عين خوش» جمع كرده بود و ساعت 4 صبح دستور داده بود كه ضمن رعايت نكات امنيتي در حركت به نيروهاي ديگر ملحق شود. در همين شرايط بمبارانهاي هوايي سنگين در منطقه عين خوش انجام شد و تا حدود ساعت 10 اين شرايط حاكم بود. با توجه به مواضع موجود در عين خوش فقط دو گردان از «تيپ 2» را در اختيار داشتيم.
در محدوده منطقه عين خوش شرايط بسيار دشوار بود چون يكي از گروهانها در محاصره نيروهاي عراقي قرار گرفته بود اما عراقيها اطلاعي نداشتند كه اين گروهان در محاصره آنها قرار دارد. رزمندگان گروهان نيز ميدانستند كه در محاصره نيروهاي دشمن هستند و همين امر باعث شده بود تا فرمانده گروهان تحت فشار باشد. من با او در ارتباط بودم و بار راهكارهاي ارائه شده توانست از آن شرايط بيرون آيد.
در همان منطقه عين خوش شرايط بحراني بود و لشكر 92 زرهي ساعت 11 شب ماموريت جديدي را به گردان 283 اعلام كرد مبني بر اينكه بيدرنگ به ارتفاعات عزيمت كنيد تا نيروهاي عراقي نتوانند به دشت عباس بيايند. در دشت عباس نيز نيروي هوايي عراق و آتش توپخانهاي آن به شدت وارد عمل شده بود. گردان 283 جاده انديمشك به اهواز را كه بزرگترين آمادگاه يعني «دو كوهه» در آنجا موجود است قطع كرد چون منطقه بسيار حساس بود و پايگاه چهارم شكاري نيز در آنجا قرار داشت.
شهيد سروان «دمساز» كه افسري بسيار منظبط و فهميده بود از لحظه ورودش به گردان 283 در روز چهارم مهرماه سال 59 براي تمام رزمندگان جوان الگو شد. به كمك او و شبانه توانستيم تمام تجهيزات را در منطقه آرايش دهيم و از پيشروي دشمن جلوگيري كنيم. گردان 283 در روز چهارم مهرماه سال 1359 دررودخانه «كرخه» عمليات تاخيري دادند چرا كه تخصصيترين عملي كه ميتوان در آن شرايط انجام داد، عمليات تأخيري براي كشانيدن دشمن به زمين دفاعي خود و ايجاد شرايط مناسب براي انجام عمليات پدافندي بود. اگر اين عمل صورت نميگرفت عقبه نيروهاي خودي بسته ميشد و تمام نيروها نيز به اسارت گرفته ميشدند. عصر همان روز الحاق بين يگانهاي جناح چپ لشكر موتوريزه با جناح راست 10 زرهي صورت گرفت.
عصر روز چهارم مهرماه به گروهان ستوان يكم «فريدون زاده» سر زدم. در جناح راست «پل كرخه» گروهان دوم و در جناح راست گروهان دوم هم گروهان سوم را كه فرماندهاش ستوان «محمودنيا» بود مستقر كرديم تا نزديك به فرمانده گردان باشد و كمبودها را جبران كند.
بالاخره دسته موشكهاي «تاو» و 106 دستگاه «نفربرM113» را در خط رأس نظامي گردان موشكي مستقر كرديم كه به تمام منطقه ديد داشت و هيچ مانعي براي تيراندازها و موشكاندازهاي «تاو» وجود نداشت.
به همت نيروهاي رزمنده گردان 283 ، سه بار «تك» گردانهاي عراقي براي عبور از رودخانه كرخه درهم شكسته شد. در روز ششم مهرماه عراقيها آن قدر نزديك شده بودند كه نفرهاي پياده وارد آب شدند حتي شايع شده بود كه دو دستگاه خودرو با پنچ سرنشينش از آب عبور كردهاند كه اين مساله را تاييد نكرديم.
لشكر 92 فقط از«موسيان » تا خرمشهر و شلمچه 300 كيلومتر را زير نظرداشت. برابر تمام قراردادهاي علمي،يك لشكر وقتي مواضعش را رسما سازماندهي و در عرض منطقهاي ميتواند پدافند كند كه بين 16 تا 18 كيلومتر عرض داشته باشد اما لشكر 92 زرهي اجازه نداد به اين منطقه خدشه وارد شود. بعدها گردان 283 حماسهاي را خلق كرد كه برگ زريني در تاريخ هشت ساله دفاع مقدس است و براي اولين بار سرزمين خوزستان با خون پاك شهداي لشكر 92 متبرك شد.
افرادي كه تخصص ندارند نبايد در زمينههاي مختلف اظهارنظر كنند. سپاه سوم ارتش عراق مسئوليت«تك» اصلي عليه ايران را بر عهده داشت. لشكرهاي تابع اين سپاه شعار ميدادند ما استان خوزستان را سه روز فتح خواهيم كرد. فرماندهان اين لشگرها ميگفتند كه شما را سه روز ديگر در اهواز ملاقات خواهيم كرد.
در سطوح ملي كشورها اشتباهات متفاوتي رخ ميدهد كه به آنها اشتباهات استراتژيك يا خطاهاي راهبردي ميگويند. يكي از آن خطاها اين است كه قدرت حريف را كمتراز آن چيزي كه هست، برآورد ميكنند. يكي از خطاهاي عراق نيز همين بود.عراق فكرنكرده بود كه ايران سوابق چندين هزار ساله دارد و اولين تمدنها در حوزههاي ايران به وجود آمدند.عراق فكر اين را نكرده بود كه اقوام شريف ايراني با هويتهاي متمايز از نظر فرهنگي اجتماعي به كشورشان تعلق خاطر دارند. عراق احساس ميكرد كه با تجزيه ايران راحتتر ميتواند به پنج كشور كوچك حكومت كند.
قدرت ملي در يك كشور را عناصر مختلف تشكيل ميدهند. عنصر نظامي تنها يكي از آنها است. عراق ابزار اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي را محاسبه نكرده بود و نميدانست كشوري كه به تازگي در آن انقلاب روي داده است و شور و شعفي كه در وجود تك تك اعضاي جامعه است را نميشود ناديده گرفت چرا كه بلافاصله دست به دست يكديگر ميدهند تا تجاوز را دفع كنند.